یه روز خوب
سلام ماه من.
سارای گلم یک سال قبل مثل امروز یعنی 2 بهمن 1391 من توی مطب سونوگرافی برای اولین بار صدای تپش قلب شما رو شنیدم هیچ وقت اون روز رو فراموش نمیکنم من و بابایی داشتیم از خوشحالی بال در میاوردیم و بعدشم رفتیم برات یه پاپوش گرفتیم
انگار همین دیروز بود و حالا بعد از یکسال دختر کوچولوی نازنازی من توی همون روز سینه خیز رفتن رو شروع کرد.
خدایا ازت ممنونم به خاطر همه چی
البته دخترم هنوز خیلی خوب نمیتونی سینه خیز بری فقط یه کم جلو میری ولی خیلی خوب دور خودت چرخ میزنی فدات بشم
دیگه خیلی نق نقو شدی نمیدونم چرا شاید به خاطر دندون باشه ولی هنوز که خبری از دندونات نیست
اینکه خیلی کنجکاوی و دلت میخواد سر از همه چی در بیاری قربونت برم. وقتی توی اشپزخونه باشم و تو توی روروک کافیه در یخچال یا کابینت باز بشه با سرعت نور خودتو میرسونی ببینی چه خبره.
ادامه ی مطلب و عکسای امروزت
اینم شما که در تلاش برای جلو رفتن بودی فدای دختر ورزشکارم بشم من