بعد از کلی وقت.....
سارا جونم دختر قشنگم من اومدم برات بنویسم بعد از چند ماه
امروز 10 آذر 93 و شما 1سال و 3ماه و 19 روز سن داری
عکسای تولدت رو که اینجا نذاشتم. اونا رو هم سر فرصت میذارم
اخه صبح تا ظهر که مدرسم . بعد از تعطیل شدنم که باید مراقب شما باشم و بهت برسم وقتی نمی مونه تا واست بنویسم.
از کجا شروع کنم؟ از شیطونیات.......
همه شما رو به دختر شیطون میشناسن بس که ماشالله همیشه در حال فعالیتی
توی این چند وقت کارای جدید زیادی یاد گرفتی. تمام اعضای بدنت رو میشناسی. و نشون میدی. دست. پا.گوش.مو دندون.چشم دماغ. زبون.
لاک که میزنی به دست و پاهات مدام به ما نشون میدی.عاشق جواهراتی. بهت میگم کو النگوهات نشونش میدی. انگشتر ساعت گوشواره همه رو نشون میدی
لباساتم میدونی کدوماست مثلا بهت میگم برو یه شلوار بیار زود میری شلوار میاری. پوشک میاری و دراز میکشی تا عوضت کنم.عروسکات هر کدوم یه اسم دارن . اونا رو هم همه میشناسی(دست کوچولو، آهوی خوشکله وتوپی .و ......)
خاله زهرا . خاله زهره . عزیز جون . اقا جون اینا رو همه به اسم میشناسی. از همه بیشتر آقاجون رو دوست داری.
هر وقت بهت شیر میدم می می رو میبوسی. هر وقت میرم حموم یا لباسامو عوض میکنم منو میبوسی .قربون دختر مهربونم برم
همیشه از مبل بالا میری از اوپن از در و دیوار خلاصه هیچ جا از دست تو در امان نیست.
بابایی 10 روز در ماه میره سر کار و 20 روز میاد فردوس و پیش ما. وقتی نیست دلمون خیلی تنگ میشه
روزی که بابایی میاد تو همش بابا رو میبوسی .
یه کمی هم لوسی بس که همه تو رو ناز و نوازش میکنن
عکساتم توی پست بعدی میذارم حتما.
قد و وزن 15 ماهگیتم:
وزن 9600
قد 80
فدای قد و بالای دختر نازم بشم من