دختر ناز من
سارای قشنگم عاشقتمممممممممممم
روز به روز دلبر تر میشی و منو بیشتر عاشق خودت میکنی عزیزم
هر وقت میخوام برات توی وبلاگت مطلب بنویسم تو گریه میکنی و نمیذاری .الان بغل باباجون خوابیدی و منم از فرصت استفاده کردم.
چند روزیه که تو دست چپت رو کشف کردی هی نگاش میکنی و میخندی براش غر غر میکنی و باهاش حرف میزنی قربون دختر باهوشم برم من اخرشم بازیت که تموم شد میذاریش دهنت
وقتی هم من باهات حرف میزنم به حرف زدن من عکس العمل نشون میدی و با زبون شیرینت جوابمو میدی و با جدیت تو هم حرف میزنی .فداااااااااااااااااااااات شم عزیزم.
بیشتر دوست داری روی شکم بخوابی اینطوری اروم تری. و از شبا بگم که چند وقته حسابی بلا شدی و هر شب از ساعت 10شروع میکنه به گریه تا 2 .من و بابایی هم نوبتی شما رو دور خونه راه میبریم وقتی که خیلی گریه هات به اوجش میرسه با هیچی ساکت نمیشی و باباجون ماشین رو روشن میکنه تا ببریمت بیرون و دور بزنیم توی خیابونا اونوقت شما میخوابی .
صبح هم معمولا زود بیدار میشی و با خنده هات دلبری میکنی.وقتی خواب رو از سر من و باباجون میپرونی خودت میگیری تخت میخوابی.
قربونت برم عشقم .هر روز بیشتر از روز قبل دوستت دارم .ممنونم که زندگیمونو شیرین و دلچسب کردی
یه عکسم امروز صبح(29/مهر/92) ازت گرفتم میذارم اینجا