سارای ناناز من سارای ناناز من ، تا این لحظه: 10 سال و 9 ماه و 8 روز سن داره

سارای ناز من

سال نو مبارک........

سلااااااااااااام دختر قشنگم با تاخیر فراوان سال نو رو بهت تبریک میگم عزیززززززززمممممم انشالله عید بعدی شما توی بغلمی دیگه. انشالله سال خوبی برای همه باشه و خوبیه این سال با تولد تو برای من کامل بشه و اما اتفاقات این چند روز: روز 28 اسفند برای سونوی آنومالی شما رفتم. خیلی باحال بود البته استرس خیلی داشتم ولی بعدش دیگه اروم شدم وزن شما 174 گرم بود و اندازه ی تمام اعضای بدنت رو زده بود. کلی قربون صدقت رفتم عزیزم. بعدشم رفتم پیش دکترم و اونم گفت رشدش خوبه و صدای قشنگ قلبت رو برام گذاشت و من کلی کیف کردم. دیگه روز 29 اسفند هم رفتیم فردوس خونه ی مادر جون و اقا جون. این 13روز خیلی خوش گذشت بهمون.و دیروز بالاخره برگشتیم خونه ی خودم...
15 فروردين 1392

بهشت...

مادرم ميگفت تا مادر نشوی حس آن را نداني .... و چه كودكانه پرسيدم من : كه چرا بهشت زير پاي توست؟ ياد دارم كه چقدر او خنديد سپس او گفت: بهشت هديه اي بود از خدا ... برای  من وقتی تو را در دل داشتم بهشت در دستانم بود و تو در جانم و روزی که تو چشم به جهان گشودی بهشت را با تمام بزرگی بر زمین نهادم و تو را عاشقانه در آغوش کشیدم فرزندم آری برای همین است که می گویند بهشت زیر پای مادران است...
19 اسفند 1391

سونوی ان تی

سلام عشق مامان جات خوبه فدات شم؟؟؟؟؟؟؟ عزیزمی ... از روزی که رفتم سونو و توی مانیتور حرکتات رو دیدم دلم همش برات تنگ میشه. روز شنبه 5  اسفند من و تو و بابایی رفتیم مشهد برای سونوی ان تی، حالا بماند که از استرس تمام بدنم سرد شده بود و حالم خیلی بد بود. ساعت 3ونیم رسیدیم مطب دکتر و رفتیم نوبت گرفتیم من نفر 7بودم .منتظر موندم تا نوبتم بشه حدود 4و15 دقیقه اسممو صدا زدن و من اون لحظه فقط ذکر میگفتم و برا سلامتی شما دعا میکردم. خیلی استرس داشتم.اماده شدم و دکتر دستگاه رو گذاشت .ازش پرسیدم سالمه ؟یه کم مکث کرد و گفت اره صحیح و سالمه کلی هم داره کیف میکنه اون تو بعدشم شما رو نشونم داد وقتی دیدمت قند توی دلم اب شد انگار اون لحظه تموم دنی...
14 اسفند 1391

سونو...

سلام عشق منننننننننننن اول یه معذرت خواهی واسه اینکه چند وقته نتونستم بیام برات بنویسم مامانی تنبلتو ببخش گلم البته یه کمی هم تقصیر شما فسقلیه منه همش از بوها بدت میاد مامان حالش بد میشه . این یکی دو روزم که حسابی سرما خورده بودم همش سرم وصل داشتم.خلاصه وقت نشد برات بنویسم. از سونو بگم که اول چقدر به من و بابا جون استرس وارد کردی وقتی توی 6هفته و 2روز قلبت نمیزد. مامانی کلی گریه کرد. ولی یه هفته بعدش که رفتیم یعنی 2بهمن 91 دوشنبه صبح؛ قلبت مثل گنجشک میزدددددددد قربونت برم اینقدر خوشحال شدم وکلی اشک شوق ریختم. خدای مهربون رو هزاران بار شکر گفتم به خاطر فرشته ای که برای من فرستاد روی زمین. امیدوارم این لحظه های قشنگ نصیب همه ...
9 بهمن 1391

خدایا......

خدايا دست ما را بگير. خدايا به داده و نداده ات شكر . به داده ات كه رحمت است و به نداده ات كه حكمت خدايا ما را به خودت نزديك كن و تقدير مارا در جهت خير رقم بزن خدايا به ما سلامتي عطاكن كه نعمتي بالاتر از سلامتي نيست . خدايا نگهدار فرزندمان باش خدايا فرزندي سالم و صالح به ما و همه آرزومندان عطا كن
27 دی 1391

..........

سلام فسقلی من خوبی مامانی؟ بالاخره داره 24 دی میشه .روزی که من انتظارشو میکشیدم. انشالله فردا شب میرم سونو و برای اولین بار شما رو میبینم قول بده که همه چی خوب باشه . امروز روز عزیزی بود شهادت اقا امام رضا همون اقایی که مهربونه همون که حاجت همه رو میده. منم شما رو ازش سالم خواستم البته قبلشم برا همه دعا کردم. نذر کردم وقتی انشالله دنیا اومدی اولین جایی که ببرمت پابوس اقا باشه تا خودت ازش تشکر کنی. برا همین یه کمی شله زرد پختم امروز.البته چون حالم خوب نبود زیاد نتونستم .امیدوارم قبول بشه. اینم عکسش   ...
23 دی 1391

خوابتو دیدم عشقم......

سلام فینگیلی مامان چطوری عشقم؟جات خوبه؟ فدای تو بشم من. داری کم کم مامانی رو اذیت میکنی چند روزه حالت تهوع دارم ولی خدا رو شکر میکنم چون نشونه ی خوبی از وجود شماست. دیشب یه خواب خیلی خوبببببببب دیدم مامانی. خواب دیدم رفتم سونو و شما رو دیدم خیلی واضح میدیدمت.قلب قشنگت داشت تند تند میتپید.ولی بیدار شدم دیدم همش خواب بوده نمیدونی چه حس قشنگی بودددددد. انشالله به لطف خدا 12روز دیگه میرم سونو و شما رو برای اولین بار میبینم به مامانی قول بده سالم باشی. دوستتتتتتتتتتتتت داررررررررررررررررررررررم خیلی زیاد بوووووووووووووووس   ...
12 دی 1391

اولین ویزیت بارداری

سلام عشق من مامان قربونت بره روز دوشنبه با بابا جونت رفتیم دکتر و به دکترم گفتم باردار شدم. اونم برا ی اینکه جای شما محکم بشه بهم شیاف و قرص داد انشالله 24دی میرم صدای قشنگ قلبت رو بشنوم برا مامانی دعا کن که اون لحظه ی قشنگ رو ببینه میدونی من عاشقتم جیگرم پس از خدا بخواه نا امیدم نکنه دوستتتتتتتتتتتتتت دارررررررررررررررررررررررررررررررم بووووووووووووس
6 دی 1391

فرشته کوچولوی من........

کودکي که آماده تولد بود نزد خدا رفت و پرسيد: مي‌گويند فردا شما مرا به زمين مي‌فرستيد، اما من به اين کوچکي و بدون هيچ کمکي چگونه مي‌توانم براي زندگي به آنجا بروم؟ خداوند پاسخ داد: از ميان تعداد بسياري از فرشتگان، من يکي را براي تو در نظر گرفته‌ام او از تو نگهداري خواهد کرد. اما کودک هنوز مطمئن نبود که مي‌خواهد برود يا نه: اما اينجا در بهشت، من هيچ کاري جز خنديدن و آواز خواندن ندارم و اينها براي شادي من کافي هستند. خداوند لبخند زد: فرشته تو برايت آواز خواهد خواند و هر روز به تو لبخند خواهد زد.تو عشق او را احساس خواهي کرد و شاد خواهي بود. کودک ادامه داد:‌ من چطور مي‌توانم بفهمم مردم ...
3 دی 1391